معجزه نگاه توست
هر بار که نگاهت به سمت من میفتد...
بار دیگر مومن میشوم
به دین تو
به دین تو
آشتی با هنر.ویلون بی آرشهمیز ، صندلی ،ظرفی میوه و یک ویلون.انسان برای شاد بودن به چیز دیگری نیاز دارد؟(انیشتین) |
شما رهبر ارکستر سمفونیک افكار و احساسات خويشيد. نبايد گامهاي خود را با صداي طبل و شيپور ديگران هماهنگ كنيد. گوش به نواي درون خود بسپاريد. نواهايي كه از درونتان بر ميخيزد را هدايت كنيد. الهی قمشه ای
عده ای بر این باور هستند که ویولن زدن کاریست بس دشوار.
بسیاری از هنرجویانی که به این ساز روی می آورند پس از
مدتی از ادامه باز مانده و دلسرد میشوند و یا به سازی دیگر
روی آورده و یا به طور کلی با دنیای موسیقی وداع میکنند.
بالاخره سلطان سازها باید هم سخت باشد.
درمورد ویولنیست شدن از بتهوون نقل میکنند:
"برای ویولنیست شدن روزانه هشت ساعت تمرین تا
سی سال لازم است."
در اروپا به ویولن ساز شیطانی نیز گفته اند.
میگویند ویولن همچون اسب چموش و سرکشی است که به
هرکس سواری نمیدهد.به راستی که رام کردن این اسب سرکش
ارده ای آهنین میخواهد.اما خوشا به سعادت آن کس که این
اسب چموش را رام کرده و چه سواری ها که با آن نکرده و چه
بسیارند کسانی که گوش و جان به نوای این سواری سپرده اند و
خود را خوشبخت عالم یافته اند.
منوهین درباره ویولنیست میگوید:" نوازنده ی ویولن موجودی است
مستقل .هیچ دست بیگانه ای در ملک طلق او اختیار ندارد.
هیچ گوشی جز گوش او زیر و بم صدا را تعیین نخواهد کرد.
او به تنهایی مخدوم است و خادم به محض اینکه آرشه اش ساز را
لمس کند چالشی شگفت انگیز آغاز میشود.در این چالش که
بی وقفه ادامه می یابد کسب پیروزی به تمامی بر عهده ی خود
اوست.این ارتباط بین ویولن و نوازنده اش است که این ساز را
منحصر فرد ساخته.
ویولنیست واقعی حق ندارد خسته شود .گرچه ممکن است با
ناکامی هایی مواجه شود اما هرگز نباید از پا بیفتد" شبی پس از
کنسرتی که فریتز کرایسلر ویولن زن و آهنگساز بنام قرن بیستم
برگزار میکند یکی از مخاطبان کنسرت آن چنان تحت تاثیر قرار
میگیرد که کرایسلر را در آغوش گرفته و میگوید :
"دوست داشتم تمام زندگی خود را بدهم در عوض مانند
شما ویولن بزنم.
" کرایسلر در پاسخ میگوید:(من هم همین کار را کرده ام)
آری برای تسلط یافتن براین تکه چوب و تارهایش باید زندگی داد.
کسانی را میشناسیم که این اسب سرکش را رام کرده اند.
اویستراخ هایفتز میلشتاین اشترن شاهام ریچی و ...
ایزاک پرلمن را هم میتوان به نام های بالا اضافه کرد.کسی که به
راستی اراده ای آهنین دارد.پرلمن با تکنیک بی عیب و ویرتوئوزیک
خود بسیاری از شنوندگان خود را محظوظ نموده.کسی که توانایی
اجرای هر نوع قطعه اعم از کلاسیک جاز کانتری جیبسی
سینمایی و... را داراست
ایزاک پرلمن در 31 آگوست 1945 در جافا منطقه ای از تل آویو
پایتخت کشور اسراییل به دنیا آمد.وی را به عنوان یکی از بهترین
ویولنیست های قرن بیست وبیست ویکم میشناسند.
شاید در بین ویولنیست هایی که در قید حیات هستند نتوان کسی
را بالاتر از پرلمن یافت
پرلمن زمانی که کودکی خردسال بود با شنیدن یک رسیتال ویولن
از رادیو به این سازعلاقه مند شد و تصمیم گرفت ویولنیست شود.
وی فراگیری ویولن را در سنین پایین کودکی در آکادمی موسیقی
تل آویو شروع کرد.
استعداد او از همان دوران کودکی به خوبی نمایان بود.
تنها اندکی پس از فراگیری به برگزاری کنسرت با ارکسترهای
محلی پرداخت و زمانی که فقط ده سال داشت اولین بار به
عنوان سولیست رسیتال برگزار کرد.
در زمان کودکی با فاجعه ای بد یعنی فلج اطفال مواجه بود
که در چهار سالگی به آن دچار شد که هنوز هم از این
بیماری رنج میبرد
به پاهاش اگه توجه کنین بریس (bereis) رو می بینین که تو پاش هست
وی به کمک عصا راه می رود و در کنسرت ها نشسته
بر روی صندلی ویولن مینوازند.
این جاست که اراده آهنین او خودنمایی میکند.
به راستی که همین اراده است که پرلمن را
پرلمن کرد.
ایزاک پرلمن زمانی که 13 سال داشت در یک برنامه مردمی
تلویزیونی در نیویورک شرکت و توجه بینندگان برنامه را به خود
جلب کرد.
همین برنامه برای او کافی بود تا استعداد سرشار خود را به نمایش
بگذارد. به او اقامت در شهر نیویورک و جایزه تحصیل در جولیارد دادند.
در مدرسه جولیارد از محضر استادان مسلم موسیقی همچون
ایوان گالامیان و دروتی دلای بهره برد. دوری کاری وی به عنوان
نوازنده حرفه ای ویولن در سال 1963 آغاز شد. در این سال کنسرتو
ویلن فا دیز مینور وینیاوسکی را به همراه ارکستر انجمن ملی در
کارنگی هال نیویورک به مرحله اجرا گذاشت. البته این اجرا چندان
موفقیت آمیز نبود و پرلمن مورد انتقاد و نکوهش قرار گرفت.
بسیاری از منتقدین بر این باور بودند که وی در اجرای دقیق و واضح
پاساژهای بسیار دشوار این اثر ناتوان بوده است.
اما ویولنیست جوان ما مایوس نشد و با صلابت به راه خود ادامه داد
و یک سال پس از این واقعه در سال 1964 اولین جایزه خود را در
رقابت ویولن لوینتریت در نیو یورک کسب کرد
در سال 1965 وی دیگر به عنوان یک نوازنده ی جهانی مطرح بود.
از این دوره به بعد شروع به ضبط صفحه کرد و تورهایی را برگزار نمود.
در اولین قدم به زادگاه خود اسراییل باز گشت و اقدام به برگزاری
هشت کنسرت با ارکستر فیلارمونیک اسراییل کرد.
از جمله تورهای هنری وی میتوان تور لندن به همراه ارکستر
سمفونیک این شهر در سال 1968 تور سالزبورگ به همراه ارکستر
فیلارمونیک وین در سال 197۲وتور هنری سال 1990 در شوروی
سابق به همراه ژوبین مهتا و فیلارمونیک اسراییل را نام برد.
این تور هنری با عنوان "پرلمن در روسیه "به صورت دی وی دی
در بازارهای جهانی منتشر شده است.در این دوره مشغول به
کار فرهنگی در کاخ سفید نیز شد و مستر کلاس برگزار نمود.
هنگامی که کنسرتو ویولن دیوسان و دشوار سیبلیوس را اجرا کرد
منتقد موسیقی هاوارد کلین در نیویورک تایمز او را مورد تحسین
وستایش قرار داد و اجرای وی را یکی از بهترین اجراهای ارائه
شده از این اثر توصیف کرد.
هاوارد کلین که به وجد آمده بود در نیویورک تایمز نوشت:
"چه نوازندگی شور انگیزی.چه سونوریته ی گرم و دلنشینی
گویی در بخش هایی از فلاژوله های موومان سوم پرلمن با ویولن
خود سوت میزند!...
با توجه به عظمت ویولن و سازگاری این ساز با فرهنگ ها و
سبک های مختلف پرلمن به نوازندگی در حیطه موسیقی کلاسیک
بسنده نکرد. وی در زمینه موسیقی جیبسی و فولکلریک هم فعال
بوده و در این زمینه صفحه هایی ازاو موجود است.
اجرای وی از زیگونروایژن -که ساراسات با الهام از موسیقی محلی
کولی ها اقدام به ساخت آن کرد یکی از بهترین اجراهای ارائه شده
از این اثر میباشد.
در زمینه موسیقی آثار سینمایی نیز همکاری او با جان ویلیامز
آهنگساز بزرگ فیلم قابل تحسین است. این آهنگساز بزرگ که
در گذشته برای موسیقی فیلم ویولن زن روی بام با ایزاک اشترن
همکاری هایی داشت موسیقی فیلم فهرست شیندلر را به
پرلمن تقدیم کرد و پرلمن با اجرای قطعات سولوی این اثر به دریافت
جایزه آکادمی در سال 93 نایل آمد.
به طور کلی پرلمن رپرتوار بسیار گسترده و فراگیری دارد .در این
رپرتوار انواع فرمهای موسیقی اعم از سونات کنسرتو وحتی انواع
انکورهاو ملودی ها شامل کلیه ی دوره های موسیقی اعم از
باروک کلاسیک رمانتیک و مدرن به چشم میخورند.به همین دلیل
نمیتوان پرلمن را متخصص اجرای آثاری مربوط به مکتب و یا دوره ای
خاص دانست.در واقع شعور ودرک بالای موسیقیایی او باعث شده
از باروک تا مدرن را به نحو احسن بنوازد.
اجرای پرلمن از چهار فصل ویوالدی از باروک اجرای کنسرتو سل
ماژور موزارت از دوران کلاسیک اجرای کنسرتو ویولن بتهوون از
دوران رمانتیک و اجراهای کنسرتو ویولن شوستاکوویچ و وکالایز
راخمانینوف از موسیقی سده بیستم هر کدام از بهترین اجراهای
ارائه شده از این آثار هستند. در واقع چنین ویژگی در کمتر
نوازنده ای یافت میشود
برای مثال روجیرو ریچی متخصص در اجرای آثار پاگانینی
است و آرتور گرومیو متخصص در اجرای آثار باخ. از نوازندگان نسل
پیش میتوان اویستراخ و هایفتز و از نوازندگان امروزی میتوان گیل
شاهام را مثال زد که چنین شعور بالای موسیقیایی برای اجرای
انواع آثار از مکتب ها و دوره های مختلف را دارا بودند.
پرلمن به عنوان سولیست ویولن با بسیاری از نوازنده های مطرح
دوران خود همکاری داشته که از آن ها میتوان ایزاک اشترن .
پینشاس زوکرمان دانیل بارنبویم لین هارل و یویو ما را نام برد.
او به مناسبت شصتمین سالگرد ویولنیست شهیر ایزاک اشترن
با همکاری خود او و ژوبین مهتا به همراه ارکستر فیلارمونیک
نیویورک صفحه ای را به بازار عرضه نمودند که در آن اثاری از باخ
موزارت و ویوالدی اجرا شده بود.
اکومپانیمان های وی در سال های اخیر ساموئل سندرز و
ولادیمیر اشکنازی بوده اند که حاصل همکاری پرلمن و اشکنازی
چند جایزه گرمی در زمینه نوازندگی موسیقی مجلسی بوده است
علاوه براین پرلمن با بسیاری از رهبران طراز اول دنیا همکاری
داشته که میتوان همکاری وی با اورماندی برای ضبط کنسرتو
ویولن چایکوفسکی همکاری با بارنبویم برای ضبط کنسرتو
ویولنهای برامس و بتهوون همکاری با آندره پروین برای ضبط
کنسرتو ویلن های مندلسون و سیبلیوس و همکاری با
جیمز لیواین برای ضبط کنسرتوهای موزارت را نام برد.
اکثر اجراهای پرلمن توسط لیبل ای ام آی کلاسیک ویا دویچه
گرامافون منتشر شده اند در سال 1995 هنگامی که 50 سال
داشت به عنوان هنرمند سال از سوی مدیران ای ام آی انتخاب
شد و در همین سال قرارداد پنج ساله ای با این شرکت امضا
نمود.
پرلمن در سال 1987 به اسراییل باز گشت و به همراه ارکستر
فیلارمونیک کشور نامبرده کنسرتهایی رادر کشور های بلوک شرق
برگزار نمود.
ایزاک پرلمن و جان ویلیامز
وی همچنین در سال 1990 کنسرت هایی را با همان ارکستر در
چین و هند برگزار نمود. ایزاک از یک ساز استرادیواریوس استفاده
میکند که نام آن سویل است.این ساز در سال 1714در شهر کرمونا
ساخته شده و سازیست بسیار زیبا .از سال 1902 که شخصی به
نام سویل این ساز را خریداری کرد این ساز سویل نام گرفت.
در سال 1950 لرد یهودی منوهین این ساز را خریداری کرد و در
نهایت در سال 1986 در اختیار پرلمن قرار گرفت.
از سال 1997 پرلمن به رهبری ارکستر روی آورده و در اکثر
اجراهای اخیر هم به عنوان سولیست و هم به عنوان رهبر ایفای
نقش نموده. به عنوان رهبر با بسیاری از ارکسترهای بزرگ ایالات
متحده همچون ارکسترهای فیلادلفیا شیکاگو و لس آنجلس
همکاری داشته و درسال 2001 به عنوان رهبر میهمان ارکستر
سمفونیک دیترویت انتخاب شد.در سال 2005 پرلمن رهبری
بر روی سکوی ارکستر های سیاتل شیکاگو و فیلارمونیک
نیو یورک را نیز تجربه کرد.
یکی از آخرین کنسرت های پرلمن در22 ژانویه 2006 در ونکوور
کانادا برگزار شد که پرلمن به همراه ارکستر سمفونیک این شهر
کنسرتو ویولن بتهوون را اجرا کرد.
در پایین لیستی از جایزه های گرمی کسب شده توسط پرلمن
می آید تا بتوانید به عظمت این نوازنده پی ببرید:
جوایز گرمی در بخش نوازندگی موسیقی مجلسی: پرلمن و بارنبویم : برامس سه سونات ویولن وپیانو(1991) پرلمن واشکنازی و لین هارل : تریوهای پیانوی بتهوون (1988) پرلمن اشکنازی و هارل: چایکوفسکی تریو در لا مینور(1982) پرلمن و زوکرمان : دوئت شوستاکوویچ و پروکفیف سونات برای
دو ویولن(1981)
پرلمن و اشکنازی : سوناتهای ویولن بتهوون (1979)
جوایز گرمی در بخش نوازندگی سولیست به همراه ارکستر: پرلمن و سی جی اوزاوا:البوم امریکایی آثاری از برنشتاین و..(1996) پرلمن و زوبین مهتا :شوستاکوویچ و گلازونف کنسرتو ویولن(1991) پرلمن ولیواین : موزارت کنسرتو ویولن 2و4(1988) پرلمن و بارنبویم: کنسرتو ویولن الگار(1983) پرلمن مهتا اشترن وزوکرمان: آلبوم شصتمین سالگرد اشترن(1982) پرلمن وروستروپوویچ:برامس دوبل کنسرتو(1981) پرلمن و سی جی اوزاروا : کنسرتو ویلنهای استراوینسکی و برگ(1981) پرلمن و ارکستر فیلارمونیک لندن: چهار فصل ویوالدی(1976)
جایزه گرمی در بخش بهترین آلبوم موسیقی کلاسیک: پرلمن و کارلو ماریا جولینی : کنسرتو ویولن برامس (1979) جایزه گرمی در بخش بهترین طراحی آلبوم موسیقی کلاسیک : پرلمن اشترن زوکرمان و ژوبین مهتا:شصتمین سالگرد آیزاک اشترن(1982)
علاوه بر جوایز گرمی پرلمن در زمینه موسیقی فیلم جوایزی
همچون آکادمی و اسکار را از آن خود کرده است.یکی از افتخارات
وی دریافت جایزه از دست بزرگانی همچون پرزیدنت ریگان و پرزیدنت
کلینتون میباشد. شاید هم یکی از افتخارات کلینتون این باشد که
به پرلمن جایزه داده است!
پرلمن در حال حاضر به تدریس موسیقی مشغول است و هر
تابستان در "برنامه موسیقی پرلمن" به طور تمام وقت به شاگردان
با استعداد درس میدهد. هنر ایزاک پرلمن این است که توانسته
ایزاک پرلمن باشد.source violin کجا میرویم؟؟؟؟دل خوش از آنیم که حج میرویم
غافل از آنیم که کج میرویم
کعبه به دیدار خدا میرویم
او که همین جاست کجا میرویم؟؟
کیانوش شهنازی (استعداد در خیابان)واقعا وقتی برای اولین بار این ویدئو رو دیدم بغضم گرفت مخصوصا جایی که یک زن بهش پول میده واقعا باید چنین استعدادی روزگارشو با پول خوردایی که مردم بهش میدن بگذرونه و ما توی یک خونه ی گرم نشستیم و فقط بهانه میاریم.
این پسر نامش کیانوش شهنازی است که با پخش این ویدیو عده ی زیادی داوطلب برای کمک به اوشدند. او استعدادی شگرف در نواختن ویلون دارد قدرشون رو بدونیمﻫَﺮﭼﯽ ﺍَﺯﺵ ﻣﯽ ﭘُﺮﺳﯿﺪﯼ ﺩﺭ ﺟﻮﺁﺑﺖ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ : ﺁﺭه
ﻣﺜﻼً ﻣﯽ ﮔﻔﺘﯽ : ﻣَﻨﻮ ﻣﯽ ﺷﻨﺂﺳﯽ ؟ - ﺁﺭﻩ
ﻣﯽ ﮔﻔﺘﯽ : ﺍﯾﻨﺠﺂ ﺧﻮﺑﻪ ﺑﺮﺁﺕ ، ﺭﺁﺣَﺘﯽ ؟
- ﺁﺭﻩ
ﻣﯽ ﮔﻔﺘﯽ : ﺧﻮﺷﺤﺂﻟﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﺠﺂﯾﯽ ؟
- ﺁﺭﻩ
ﻣﯽ ﮔﻔﺘﯽ : ﻣﯽ ﺧﻮﺁﯼ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﯼِ ﺩﻭﺭﯼ ﺑﺰﻧﯿﻢ ،
ﺩﻟﺖ ﻭﺁﺷﻪ ؟ !
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖِ ﮐﻪ ﺍِﻧﻘﺪﺭ ﺟﯿﻎ ﻣ'ﮑﺸﻪُ ﺩﺁﺩُ ﻓﺮﯾﺂﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﮐﻪ
ﻧﻪ ! ﻧﻪ ! ﻧﻪ !
ﺑﻌﺪﺍً ﺩﻟﯿﻠﺶ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﺘﺂﺭ/ ﺁﺳﺂﯾﺸﮕﺂﻩ ﺑﻬﺖ ﻣﯽ ﮔﻪ :
» ﺁﺧﻪ ، ﺑﺂ ﻫَﻤﯿﻦ ﺑَﻬﻮﻧﻪ ﺁﻭﺭﺩﻧﺶ ﺳَﺮﺁﯼِ ﺳﺂﻟﻤﻨﺪﺁﻥ «
ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺁﻝُ ﻧﺒﺂﯾﺪ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﯼ .. عشق را معنا میکرد، نمایش نمیدادحبیب آقا، نه کافه رفته است، نه کتاب خوانده است و نه سیگار برگ برلب گذاشته و کلاه کج بر سر.
نه با فیلم تایتانیک گریه کرده است و نه ولنتاین میداند چیست.
اما صدیقه خانم که مریض شد، شبها کار میکرد و صبحها به کار خانه میرسید.
در چشمانش خستگی فریاد میزد، خواب یک آرزو بود.
اما جلوی بچه ها و صدیقه خانوم ذره ای ضعف بروز نمیداد. حبیب آقا عشق را معنا میکرد، نمایش نمیداد. - تنها شخصی را که میشناسم که معقول و سنجیده رفتار می کند, خیاط من است. او هر بار که من را می بیند از نو اندازه گیری میکند. بقیه به معیارها و عقاید کهنه خود پایبند هستند و انتظار دارند که من خود را با آنها هماهنگ کنم - جورج برنارد شاو همدردیبه سلامتی پدریکه پسرش شیمی درمانی میشد و تمام موهاش ریخته بود، اما بهش میگفت قربونت برم تو از همه بچه ها.! خوشگل تری!!!!!!! فقر فرهنگیتوجه توجه مهمه
خواهش میکنم دل بدید...
بیایید لا اقل سازها رو بشناسیم هدف منم از زدن این وب آشنا شدن مردم با سازهاست اخه خیلی برام عذاب اوره وقتی تو خیابون داری میری ساک ویولونت دستته یکی از بغلت رد میشه میگه گیتارو با خودت نبر....... آخه فقر فرهنگی چقدر........... آشنایی با ساز سنتورسنتور، سازی جعبهای به شکل ذوذنقه است که روی سطح آن 2 ردیف خرک تعبیه شده و از روی هر خرک ۴ رشته سیم هم کوک عبور داده شده است سنتور، سازی کاملا ایرانی است که ساخت آن را به ابونصر فارابی نسبت میدهند. این ساز مانند بربط - ساز دیگر ایرانی - بعدها به خارج برده شد. اولین اثری که از سازهای شبیه سنتور به دست آمده، اثری است از حجاریهای دورههای آشوریان و بابلیان در ۶۶۹ سال قبل از میلاد است که نشان میدهد این ساز را به وسیله بند به گردن میآویختند. به دلیل قرار داشتن ایران در مسیر جاده ابریشم بین شرق و غرب و تغییر دائمی مرزها در دوره کشورگشاییها فرهنگها نیز مرتب دستخوش تحول شده و این موضوع، تحول آلات موسیقی را بی نصیب نگذاشته است. به طوریکه به درستی معلوم نیست سنتور ابتدا در کدام کشور مورد استفاده بوده ولی مطمئنا ایرانیها قبل ازظهور اسلام با این ساز آشنا بودند و آن را کونار مینامیدند. سنتور با اندک تفاوتی در شکل ظاهر و با نامهای مختلف در شرق و غرب عالم وجود دارد. این ساز را در کشور چینیان کین، در اروپای شرقی دالسی مر، در باتر فلایها، درآلمان و اتریشمک پر، در هندوستان سنتور، در کامبوجفی و در امریکا زیتر مینامند که هر کدام دارای وجه تشابهاتی هستند. ساز سنتور در کشورهای عراق، مصر، ترکیه،ارمنستان و گرجستاننیز رایج هست. سنتورهای معمولی ۹ خرک دارند و وسعت صدایشان اندکی بیشتر از ۳ اکتاو است و نوازنده در اجرای دستگاههای مختلف موسیقی سنتی کوک ساز را تغییر میدهد و یا محل خرکها را پس و پیش میکند. سنتور یا شاهان تور از جمله سازهای کاملا شرقی است. شکل سنتور اقتباسی از کشتی است و سیمهای آن برگرفته از تور ماهیگیری و صدا، صدای برخورد امواج دریا با صخره هاست. سنتور در زمانهای گذشته به ابعاد مختلف ساخته میشد که تا امروز به شکلهای استاندارد سل کوک و لا کوک درآمده است. ساز سنتور پیشتر با ۱۲ وتر سیم بم و ۱۲ وتر سیم زیر ساخته میشد و سنتور ۱۲ خرکی نامیده میشد، امروزه سنتور ۱۰ خرک و سنتور ۱۱ خرکی و سنتور لا کوک نیز ساخته میشود. سنتور ۱۱ خرک سنتور چپ کوک نامیده میشود در واقع هر خرکی که به سنتور اضافه میشود صدای ساز یک پرده بم تر میشود. سنتور ۹ خرک رایجترین نوع سنتور است که سنتور سل کوک نامیده می شود و نتهای ردیف براساس آن نوشته شده است. قسمتهای مختلف سنتور: جعبه صوتی: دو صفحه ذوزنقه شکل است که با کلافهای 4 گانه جانبی به یکدیگر متصل شده است. معمولا ضلع بزرگتر این ساز 90 و ضلع کوچکتر آن 36 و ارتفاع آن 6 و قائده آن 26 سانتی متر است. صفحه رو: این صفحه از مرغوبترین نوع چوب ساخته میشود و دو گــُل مشبک در طرفین صفحه برای خروج صدا ایجاد میکنند و 2 ردیف 9 تایی خرک در 2 طرف صفحه برای عبور سیمها میگذارند. پـــُل ها: داخل جعبه صوتی سنتور پلهایی استوانهای شکل بین صفحات زیر و رو در محلهای معین میچسبانند. وظیفه پلها این است که فشار صفحه رو را کنترل و از نشست کردن و تغییر شکل یافتن صفحه جلوگیری کنند. پلها ضمنا در ایجاد تعادل و تن صدای ساز نیز موثرند. خرک: قطعه کوچک چوبی استوانهای به ارتفاع تقریبی 2 و قطر 5/1 سانتی متر است که از یک طرف، انتهای پهن و مسطح آن روی صفحه قرار میگیرد و از طرف دیگر دارای برشهایی در سطوح جانبی است. تعداد خرکهای سنتور 18 عدد است که 9 عدد طرف چپ و و 9 عدد در طرف راست قرار دارد و از روی هر خرک یک گروه چهارتایی سیم که همصدا کوک میشوند، میگذرند. مفتول روی شیار هر خرک، مفتولی فلزی از نوع ساچمه به طول 5/1 سانتی متر و قطر2 میلی متر وجود دارد که مانع تماس سیم با چوب می شودو به این ترتیب صدای سیمها شفافتر به گوش میرسد. گوشیها: گوشیهای سنتور، 72 میله از جنس فولاد یا فلزات ضد زنگ هستند که در ردیفهای چارتایی (جمعا 18 ردیف) در داخل بدنه کلاف سمت راست سنتور قرار گرفتهاند. تراش قسمت بیرونی دارای سوراخی است که یک سر سیم داخل آن فرو می رود و اضافه سیم دور آن پیچیده میشود. کلید (آچار) کوک: وسیلهای به صورت T است. قسمتی از آن در دست قرار میگیرد. ممکن است از جنس چوب باشد و در انتها قسمت دیگر سوراخ کم عمقی به شکل تراش سر گوشی وجود دارد. شیطانک: 2 قطعه چوب باریک و بلند و کم ارتفاع به طول ذوزنقهاند که در طرفین راست و چپ صفحه رویی سنتور چسبانده شدهاند و روی آن شیار کم عمقی برای عبور سیم ایجاد شده است. سیمگیر: 72 مفتول فلزی گوچک در ردیفهای چهار تایی به طور 5/2 سانتی متر و قطر 5/1 میلیتر هستند که در بدنه کلاف سمت چپ قرار دارند. نیمی از طول هر سیمگیر داخل کلاف و نیم دیگر آزاد است که گره هر سیم جداگانه به هر یکی از آنها میافتد. سنتور 72 سیم دارد که 36 سیم آن در گروههای 4 تایی روی 9 خرک طرف راست قرار دارند و رنگشان زرد و از آلیاژ مس یا برنج هستند و 36 سیم آن نیز در گروههای چهار تایی روی 9 خرک سمت چپ قرار دارند و رنگشان سفید و فلزی فنری هستند. مضراب:سنتور با 2 مضراب چوبی به طول 22 سانتی متر نواخته میشود و هر یک از این مضرابها از 3 قسمت تشکیل شده اند: سر مضراب کمی پهن تر ساخته می شود و محل اصابت به سیمها است. چنان که از چند دهه قبل معمول شده، سر مضراب را با پارچه ضخیمی (اصطلاحا نمد) میپوشانند تا صدای گرم و لطیفتری حاصل شود. آشنایی با ساز ربابرباب از جمله قدیمیترین سازهای زهی مضرابی(زخمه ای) ایران است که نواختن آن بیشتر در شرق و جنوب شرق کشورمان رواح دارد. این ساز معمولان از چوب، پوست، زه یا نخ نایلون ساخته میشود نواختن انواع رباب در برخی نواحی ایرانو دیگر کشورهای همجوار نیز متداول است. این ساز در دهه 30 و 40 شمسی در گروهنوازی سازهای ملی ایران مورد استفاده قرار میگرفته است. در گروهنوازیهای شهری، رباب را به صورت افقی روی زانو میگذارند (مانند عود یا تار) و با مضراب می نوازند. رباب به صورتی که امروزه در گروهنوازی شهرها متداول است سازی است که غالبا از چوب گردو یا توت و چوبهای سخت دیگر ساخته میشود. این ساز از 4 قسمت کلی، شکم، سینه، دسته و سر تشکیل شده و تعداد سیمهای رباب 6 یا 3 سیم جفتی است. اجزای اصلی رباب عبارتند از:
آشنایی با ساز دوتاردوتار یکی از سازهای زهی زخمهای (مضرابی) است و دارای 2 سیم میباشد. در هنگام نواختن این ساز، معمولاً با ناخن به جای مضراب زخمه میزنند دوتار دارای شکمی گلابی شکل و دستهای نسبتاً دراز است و 17 تا 20 دستان بر دسته آن بسته میشود. برخی از دوتارهای محلی در نواحی مختلف جنوب ایرانفاقد دستان است. سطح روی شکم دوتار از جنس چوب است. تعداد سیمهای این ساز 2 تا است و به همین علت به آن دوتار میگوند و تارهای آن به فاصلههای مختلف کوک میشوند. طول دسته حدود 60 و مجموعاً تمام ساز حدود یک متر است. از دوتار اغلب در موسیقی نواحی و محلی به خصوص در جنوب ایران و در اجراهای رستاک در شمال خراسان استفاده میشود. امروزه حوزههای نواختن دوتار عبارتند ازشمال خراساندر شهرهای بجنورد، اسفراین، شیروان، درگز و قوچان،و جنوب و شرق خراساندر شهرهای بیرجند، قائنات، تربت جام،کاشمر، باخرز، خواف و سرخس و نواحی ترکمننشین شمال شرق از جمله استان گلستانو بخش علی آباد کتول، همچنین برخی مناطقاستان مازندران. این ساز در نواحی مختلف، با اندکی تغییر در شکل و نحوه نوازندگی دیده میشود. انواع دوتار در محدوده مرزهای جغرافیایی ایران به «دوتار خراسان» با دو گونه شمال و جنوب، «دوتار ترکمن» و «دوتار مازندران» تقسیم می شود. این ساز را می توان در آسیای مرکـزی، خاورمیانه، و شمال شرقی چـین پـیـدا کرد. جـد این ساز به احتمال زیاد، تـنـبـور خراسانی، است که شکـل آن در کـتاب الموسیقی الخبر، فارابی در قـرن دهـم شرح داده شده است. دوتار را در فاصله چهـار یا پـنج کوک می کـنند که طریـقـه کوک کردن آن در مناطق مختـلف کـمی با هـم فرق دارد. دو نوع مختـلف از چوب در ساختمان دوتار مورد استـفاده قرار می گیرد. قسمت گـلابی شکـل آن را از چـوب درخت شاه توت و قسمت گـردن آن را از چوب زردآلو یا درخت گـردو تهـیه میکـنـند. در قـدیم زههـای آن را از روده حیوانات تهـیه میکـردند، ولی امروزه آن را از نایلون یا سیمهای فولادی تـهـیه می کـنـند که هـم مقاومت بهتری دارد و هـم ارزان تر است. تکـنیک نواختـن دوتار مرکب است از کـشیدن تارها بدون استـفاده از مضراب و به ـدنبال آن حرکات نزولی و صعـودی که تـقـریـباً تمام انگـشتان را درگیر نواختـن آن میکـنـد. از سرشناسترین نوازندگان پیشین دوتار میتوان به،حاج قربان سلیمانی، استاد نظرمحمد سلیمانی، عباسقلی رنجبر، نظرلی محجوبی، محمدحسین یگانه، الیاقلی یگانه و از نوازندگان فعلی دکتر مجید تکه، علیرضا سلیمانی و عثمان محمدپرست اشاره کرد. آشنایی با ساز بریط یا عود
عود یا بربط و یا رود از جمله معمولترین سازهای موسیقی ایران قدیم است با ظاهری به شکل گلابی، از جنس چوب در خت توت یا آبنوس با کاسه طنینی بزرگ و دسته کوتاه
این ساز در گروه سازهای زهی - زخمهای قرار میگیرد، طول آن تقریبا 85 سانتی متر است و هنگام نواختن به صورت افقی روی ران پا گذاشته میشود. این ساز در حقیقت نوعی سمبل تاریخی برای سازهای ایرانی به شمار میآید و از آن در موسیقی سنتی خاورمیانه و شرق آفریقا استفاده میشود. عود دارای دسته ای کوتاه و کاسهای نسبتاٌ بزرگ به شکل گلابی است و بر خلاف سازهای زهی- زخمهای دیگر ایران فاقد پرده بندی بوده و دارای ۱۰ تا ۱۳ سیم است. چون سطح ساز بربط از چوب پوشیده شده بود، اعراب آن را عود نامیدند.(العود در زبان عربی به معنای چوب است). این واژه در اصل عربی شده واژه رود فارسی میباشد که هم نام دیگر بربط است و هم به معنای سیم در سازهای زهی میباشد. بربط امروزه نقش بسیار کمتری در موسیقی ایرانی دارد. عود عربی بر خلاف بربط ایرانی از اصلیترین سازهای موسیقی عربی است. این ساز پس از اینکه به اروپا برده شد، نام لوت بر آن نهادند. واژه لوت از نگارش کلمهٔ العود به وجود آمده و به تدریج به لوت تبدیل شده است. کلمه بربط در واقع از دو واژه «بر» و«بط» تشکیل شده به معنی «مانند بط» و بط به معنی مرغابی است. در کل شکل این ساز به مرغابی تشبیه شده چون سینهٔ جلو داده و گردن کوچکی دارد. دیدگاه دیگر این واژه را برگرفته از نام «باربد» نوازنده رود در دربار خسرو پرویز میداند. این واژه به صورت بربت نیز نوشته شده است. در قدیم بربط را دو نوع به حساب میآوردند: یکی بربط با کاسه بزرگ و دستهٔ کوتاه و دیگری با کاسه کوچک اما دسته بزرگ. بربط یا عود، بمترین صدا را در بین سازهای زهی دارد. صدای بربط بم، نرم و در عین حال گرم و جذاب و نسبتاً قوی است. این ساز هم در تکنواز و هم در گروهنوازی مورد استفاده قرار میگیرد. از جملهٔ عود نوازان معروف میتوان به منصور نریمان، حسن منوچهری، محمود رحمانی پور، اکبر محسنی، عبدالوهاب شهیدی،ارسلان کامکار، حسین بهروزینیا، محمد فیروزی و جمال جهانشاه اشاره کرد. از عود نوازان معروف خطه جنوب کشور استادانی چون؛ علی محبوب، علی میرشکال، محمد رفیع اشعری، محمد منصور وزیری از جزیره قشم و حسین وفادار از بندر عباس چهره شاخص هستند. همچنین عودسازانی چون؛ برادران محمدی، محمد اژدری، عرفاتی، مانی جفرودی، عابدینی، ملکشاهی و نریمان آبنوسی در ساخت عود تبحر دارند. قسمتهای مختلف عود عبارتند از:
آشنایی با ساز تنبور
تنبور یکی از سازهای زهی است که در آن سیمها از روی دستهای بلند و کاسهای عبور کرده و با ضربه انگشتان به صدا درمیآید
تنبور را بعضی تنبوره نیز گفتهاند و امروزه از تنبور میتوان به ساز محلی با دستهای بلندتر و کاسهای بزرگتر و منحنی تر از سهتار دارای 2 یا 3 سیم و 14 پرده که به فاصله اکتاو در ساز پردهبندی شده، تعبیر کرد. این ساز را با پنجه مینوازند و این خود دلیلی است بر ارتباط خانوادگی تنبور و دوتار محلی و سهتار که آنها نیز با انگشت(ناخن) به صدا درمیآیند. تنبور، دارای شخصیتی عرفانی و حماسی است و این ساز برای نواختن قطعات حماسی نیز استفاده میشود. این ساز در طول سیر و سفر تاریخی و فرهنگی تنبور در نقاط و نواحی مختلف نامها و شکلهای متفاوتی پیدا کرده است. تنبور دارای شکمی گلابی و دستهای دراز است که روی آن از 10 تا 15 پرده بسته میشود. دسته این ساز مانند سه تار، بر سر ساز متصل است و سر آن در حقیقت ادامه دسته است که روی سطوح جلویی و جانبی آن، هر یک دو گوشی کار گذارده شده که سیمها به دور آنها پیچیده میشوند. سیمهای تنبور 4 عدد و معمولاً به فواصل مختلف کوک میشود. این ساز معمولاً بدون مضراب و با انگشت نواخته میشود. انواع تنبور با اسامی و اشکال مختلف: تنبور قوچانی، شروانی، بغدادی، تیسفونی و انواع دو تار، چگور و قپوز. نواختن این ساز با شکلهای مشابه هنوز در بیشتر مناطق ایران رواج دارد. تنبور بر اساس شکل ظاهری دو نوع است؛ تنبور کاسهای که یک تیکه است و تنبور چمنی که همان ترکهای است و کاسه آن از تکههای چوب درست شده است. این نوع مزیتی که برنوع اول دارد این است که هم ساخت آن راحتتر است و هم تعمیر آن. تاریخچه تنبور: بر پایه 3 مجسمه یافت شده در خرابههای شوش، تنبور دارای تاریخچهای مربوط به حدود ۱۵۰۰ پیش از میلاد است. تنبور زمانی در انواع کاسه گلابی شکل رایج در ایران و سوریه ساخته میشده سپس از طریق ترکیه و یونان به باختر رفته و کاسه بیضی شکل آن در مصر نواخته شدهاست. از تنبور به سهتار باستانی ایرانیان تعبیر شدهاست که در زمان ساسانیان، خسرو پرویز و قبل از آن هم به کار نواختن میآمده. امروزه تنبور در سرتاسر ایران رواج دارد اما کانون اصلی این ساز استانهای کرمانشاه و کردستان و نواحی شمالی لرستان است. این ساز در این مناطق با نامهای تَمیُرَه، تَمیرَه، تموره و تمور شناخته میشود. در منطقهای کرد نشین ترکیه به نام دیار بکر نوعی از تنبور موسوم به باقلما با کاسهای بزرگ و 5 تار و حدود 20 دستان رایج است که با مضراب نواخته میشود. قسمتهای مختلف تنبور:
آشنایی با ساز نینی سازی است متشکل از یک لوله استوانهای از جنس نی که سراسر طول آن از 7 بند و 6 گره تشکیل شده است. به همین دلیل به این ساز نی 7 بند نیز گفته میشود عدد 7 یکی از اعداد مقدس بابلیهاست و نزد قدما عدد کامل بوده است. بابلیها به علم نجوم اهمیت بسیار میدادند. علوم آنها با اعقاید دینی آمیخته بود و تصور میکردند عطارد، زهره، مریخ، مشتری، زحل و آفتاب و ماه از مظاهر خدایانند، و از 7 روز هفته هر روز را به ستایش یکی از خدایان اختصاص داده بودند. نی از جمله سازهای محلی است و تقریبا در تمام نقاط ایران نواختن آن رواج دارد. نی ایرانی چندین نوع متفاوت دارد از جمله؛ دوزله، قره نی، نی 7 بند و ... نی به قطرهای متفاوت از 1.5 تا ۳ سانتی متر و طولهای مختلف حدود ۳۰ تا ۷۰ سانتی متر ساخته شده و در تمام آنها، روی لوله کمی در قسمت پائین ۵ سوراخ در طرف جلو و یک سوراخ در قسمت عقب قرار دارد. نی از جمله سازهای بی زبانه است. هوا از طریق نفس نوازنده از انتهای بالائی به درون فرستاده شده و قسمت اعظم آن از نزدیکترین سوراخ باز، خارج میشود. بنابراین باز و بسته شدن سوراخها توسط انگشتان هر دو دست نوازنده، طول هوای مرتعش و طول موج ارتعاش را زیاد و کم کرده و در نتیجه صوت، زیر و بم میشود. این ساز را نمی توان کوک کرد. یعنی مثل سازهای زهی که با پیچاندن گوشیها کوک آن قابل تغییر است، نمیتوان چنین کاری کرد. به همین دلیل نمیتوان نی را با دیگر سازها منطبق کرد و از این رو معمولا نوازنده نی، در نقش تکنواز ظاهر میشود. البته این به این معنا نیست که هرگز از صوت نی در همنوازی ارکستر استفاده نمیشود. وسعت صدای نی حدود 2 اکتاو و نیم است، ولی میدان صدا یا کوک در سازهای مختلف متفاوت است. اجرای اصوات در اکتاوهای بالاتر به وسیله فشار هوا امکانپذیر است. در کل شیوه نینوازی به 2 گونه نایب اسدالله و حسن کساییانجام میشود. اما تحول اصلی را در نی حسن کسایی بوجود آورد و اصولا او را باید مبدع نی هفتبند نام نهاد از اساتید نینواز میتوان به حسن کسایی، محمد موسوی، حسن ناهید و محمد علی کیانینژاد، حسین عمومی، جمشید عندلیبی و... اشاره کرد. آشنایی با سازتمبکتمبک در گروه سازهای کوبهای قرار دارد و اصطلاحا به آن ضرب هم گفته میشود تُمبَک، تنبک، دمبک، دنبک یا ضَرب یکی از سازهای کوبهای پوستی است و از نظر سازشناسی جزء طبلهای جامشکل محسوب میشود که از این خانواده میتوان به سازهای مشابه مانند داربوکا در کشورهای عربی و ترکیه و همچنین زیربغلی در افغانستان اشاره کرد. این ساز از چوب درخت گردو، افرا یا توت به صورت یک تکه در 2 قسمت تنه (حجیم تر) و نفیر (باریکتر) در اندازههای مختلف ساخته میشود. طول تمبک از دهانه بزرگ تا دهانه کوچک معمولا 44 سانتی متر است. هنگام نوازندگی، تمبک را افقی به صورتی که دهانه بزرگتر رو به بیرون باشد روی ران پا میگذارند و با دو دست بر پوست ضربه میزنند. در ارکستر معمولان از تمبکهای بزرگتر و در تکنوازی از تمبکهایکوچکتر استفاده میشود. دهانه بزرگ: قطر دهانه بزرگ که روی آن پوست کشیده میشود، در تمبک ارکستر، از بیرون 32 و از داخل 27 سانتی متر است. دهانه بزرگ باید دایره کامل باشد تا صدا در تمام نقاط کناره یکسان باشد. تنه: تنه به قسمت حجیم تر تمبک گفته میشود که طول آن در تمبک ارکستر حدود 28 و در تمبک تکنوازی 18 سانتیمتر و تا حدی محدب است و در عرض آن شیارهایی (عاج) ایجاد میشوند که از لغزیدن تمبک هنگام نواختن جلوگیری میکنند. گاه در هنگام نوازندگی با کشیدن ناخن یا حلقه انگشتر روی این شیارها صدای خاصی ایجاد میشود. نفیر: نفیر یا گلو به قسمت باریکتر تمبک، بین تنه و دهانه کوچک گفته میشود. طول آن از تنه تا دهانه کوچک حدود 26 و قطر بیرونی آن حدود 18 سانتی متر است. تراش نفیر از بیرون استوانهای شکل و از داخل مخروطی(شیپوری) است و دهانه کوچکتر شیپور به تنه متصل است. دهانه کوچک: دهانه کوچک در ادامه نفیر قرار دارد که در واقع محل خروج صدای حاصل از ارتعاشات پوست توسط ضربههای 2 دست است و قطر آن در تمبک ارکستر 22 و در تمبک تکنوازی 18 سانتی متر است. پوست: پوست تمبک تکنوازی به علت حجم کوچک آن نازکتر است و برای تمبک ارکستر از پوست ضخیم تر، کهنه و عمل آمده بز یا میش استفاده می شود. پوست را با چسب یا سریش روی لبه بیرونی دهانه بزرگ میچسبانند. تمبک در همراهی با سازهای دیگر و تکنوازی و گروه نوازی سازهای کوبهای قابلیت اجرا دارد. انواع تمبک، از جمله تمبک زورخانه در حجم بزرگ نیز معمول است. قدمت تنبک با نامهای پهلوی دمبلک و تنبور به پیش از اسلام میرسد و طبق نظر دکتر معین دمبک صورت دگرگونشده همین نام است. تمبک در چند دهه اخیر پیشرفت چشمگیری کرده و به عنوان سازی تکنواز و مستقل مطرح شده است. این پیشرفت مرهون تلاش استادان این ساز است که در این میان نقش استاد حسین تهرانی به قدری اهمیت مییابد که از او میتوان با عنوان پدر تنبکنوازی نوین ایران یاد کرد. در جهانی ساختن این ساز، مرحوم ناصر فرهنگفر، مرحوم امیر ناصر افتتاح، استاد محمد اسماعیلی، پژمان حدادی و بهمن رجبی نیز نقش مهمی داشتهاند. آشنایی با ساز تارتار از جمله سازهای زهی مضرابی است که در ساخت آن از چوب، پوست، استخوان، زه، استفاده میشود تار یکی از مهمترین سازهای موسیقی کلاسیک (سنتی)ایراناست و از حدود 200 سال پیش، از آن به عنوان یکی از سازهای اصلی موسیقی ایرانی نام برده شده است. طول کلی این ساز حدود 95 سانتی متر است. نوازنده تار ایرانی در حالت نشسته ساز را به صورت افقی روی ران پا قرار میدهد، به طوری که دسته تار طرف چپ و کاسه طنینی طرف راست نوازنده قرار گیرد. نوازنده سر انگشتهای دست چپ را روی دستانهایی که در طول دسته تار بسته شده است حرکت میدهد و با مضرابی که در دست راست دارد به سیمها زخمه میزند. تار از اواسط قرن ۱۸ میلادی با شمایل کنونیاش شناخته شده است. دستهای بلند متصل به کاسهای دو تکه (کاسه و نقاره) است که از کندهکاری در چوب درخت توت درست شده و لایه نازکی از پوست روی کاسهها کشیده شده است. در قسمت دسته ۲۶ تا ۲۸ پرده قابل تنظیم وجود دارد. تار دارای 6 سیم از جنس فلز بوده و در ۳ دسته ۲ تایی روی آن کشیده شده است و بهوسیله مضراب (زخمهای از جنس برنج) نواخته میشود. روی کاسه و نقاره تار پوست کشیده شده و خرک تار بر پوست کاسه تکیه کرده است. قسمت نقاره در انتهای بالائی به دسته (گردن) متصل شده است. دسته تار بلند (45 تا 50 سانتیمتر) است و بر کنارههای سطح جلویی آن دو روکش استخوانی چسباندهاند. دور دسته، دستانها (پردههائی عمود بر طول آن با فواصل معین) بسته شده، قطر هر دستان در اصوات اصلی دستگاههای موسیقی ایرانی، کمی بیشتر از اصوات گذرا و کم اهمیتتر این موسیقی است. جعبه گوشی (سر) در انتهای بالائی دسته قرار گرفته و از هر طرف 3 گوشی بر سطوح جانبی جعبه کار گذاشته شده است. سیمهای 6 گانه عبارتند از: 2 سیم سفید (پائین) که همصدا کوک می شوند، 2 سیم زرد (همصدا)، یک سیم سفید نازک (به نام«زیر») و یک سیم زرد (بم) که دوتای آخری غالباً به فاصله اکتاو کوک میشوند. فاصله سیمهای همصوت سفید، نسبت به سیمهای زرد غالباً «چهارم» و سیمهای سفید نسبت به سیم بم معمولاً فاصله اکتاو یا هفتم را تشکیل میدهند. تار با مضرابی کوچک از جنس برنج به طول تقریبی 3 سانتیمتر نواخته میشود، در قسمتی از نصف طول مضراب، برای آنکه در دستهای نوازنده راحت قرار گیرد، با موم پوشیده شده است. قسمتهای مختلف تار عبارتند از:
آشنایی با ساز کمانچهکمانچه از جمله سازهای زهی - آرشهای است و جنس قسمتهای مختلف آن چوپ، پوست، استخوان و فلز است
کمانچه را در حالت نشسته مینوازند، به طوری که نوازنده، ساز را به طور عمودی در دست چپ میگیرد و انگشتهای همین دستش در طول دسته حرکت میکنند و آرشه (کمانه) را با دست راست به صورت افقی در حرکات رفت و برگشت، بر سیمها میکشد. کمانچه، پایهای به شکل میلهای فلزی نیز دارد که زائده پهن انتهای آن روی پا یا زمین قرار میگیرد. این ساز را معمولا از چوب کهنه و عمل آمده درختان توت و افرا میسازند. طول کمانچه از پایه فلزی تا صراحی(قسمت بالای سر پنچه) حدود 75 سانتی متر است. در دایره المعارف فارسی جلد ۲ ذیل واژه کمانچه آمده است: کمانچه؛ از سازهای زهی قدیما ایرانو در واقع نوع تکامل یافته رباباست. کاسه گرد و پایه آهنی دارد و مانند تار و ویلون سیمهای آن را با گوشی محکم و کوک میکنند. کمانی که با آن کمانچه را مینوازند کمانه نام دارد و همان است که در ویلون کلمه فرانسوی آرشه به معنی کمان کوچک جای آن را گرفته است. شادروان خالقی در کتاب سرگذشت موسیقیایران، کمانچه را تکامل یافته رباب مینامد: ساز اخیر رباب که اول دو سیم داشته و بعدها یک سیم دیگر به آن اضافه شده است و با کمانه به صدا درمیآمده و همان است که ما امروز کمانچه میگوییم. و در همین جا اضافه میکند از دوره صفویه به بعد کمانچه یکی از ارکان موسیقی ایران به شمار آمده است. قسمت اصلی کمانچه کاسه آن است که به صورتهای مختلف ساخته میشود. کاسه کمانچه هنوز از نظر جنس چوب، اندازهها و شکل یکسان و تثبیت شده نیست. از نظر شکل، کاسهها را به صورت کروی یا مخروط ناقص درست میکنند. کاسههایی که به شکل مخروط ناقص هستند اکثرا پشت باز ساخته میشوند. استفاده از این کمانچهها در قسمتهای مرکزی ایران به خصوص در لرستان متداول است. این کمانچهها صدایی پر قدرت و شفاف دارند و چون کاسه سبک دارند، اجرای قطعاتی که نیاز به چرخیدن سریع کمانچه دارد روی این کمانچهها آسانتر است. کمانچههای پشت باز معمولا از چوب توت و به صورت یک تکه ساخته میشوند.کاسههای کروی به 2 صورت یک تکه و ترکهای هستند. در کمانچههای ترکهای کاسه از به هم چسبیدن ترکههایی که در روی قالب خم شدهاند ساخته میشود. کاسههای یک تکه از چوب های مختلف، معمولا از گردو خراطی ساخته میشوند. وزن کاسه از کاسههای ترکهای بیشتر و چرخش کمانچه تا حدی مشکل است. قطر بیرونی کاسه کمانچه موسیقی سنتی معمولا ۲۰ سانتی متر است، در حالی که در مناطق مختلف ایران اندازه کاسه کمانچه متفاوت است. ترکمنها کمانچه با کاسههای بسیار کوچک میسازند. در نقاط دیگر دنیا نیز که سازهایی شبیه به کمانچه دارند کاسهها کوچک و غالبا از پوست نارگیل ساخته میشود. دسته کمانچه بر خلاف کاسه تقریبا یک شکل ساخته میشود. جنس دسته از چوب گردو و شکل آن مخروط ناقص و قطر آن در شیطانک ۳۷ میلی متر و در محل اتصال به کاسه ۳۱ میلی متر است. طول دسته کمانچه نیز ۳۱ سانتی متر است. در گذشته کمانچه دارای 3 سیم بوده است، گاهی 2 سیم اول و دوم مضاعف انداخته میشد اما امروزه با 4 سیم ساخته میشود. شده است. بنابراین 4 سیم و در نتیجه 4 گوشی روی دسته کمانچه قرار میگیرد، و این سیمها پس از رد شدن از روی شیطانک و عبور از روی دسته و کاسه به سیمگیر وصل میشوند. روی دهانه کمانچه پوست کشیده میشود و جنس آن معمولا پوست شکم گاو، پوست ماهی، پوست آهو و غیره است. خرک روی پوست قرار میگیرد و سیمها با فشار خرک را به پوست میچسبانند. کمانچه به وسیله یک پایه که در قسمت سیمگیر به کاسه وصل شده است، روی پای نوازنده قرار میگیرد. آرشه کمانچه، که اسم اولیهاش کمانه بوده است، تشکیل شده از یک چوب که از یک طرف انحنا دارد با بلندی ۶۰ سانتی متر و جنس آن معمولان موی دم اسب. موی آرشه کمانچه بر خلاف سازهای زهی غربی روی چوب محکم کشیده نمیشود، بلکه نوازنده است که به هنگان نوازندگی به تناسب روی سیم فشار را تغییر میدهد. چگونگی صدای کمانچه به عواملی بستگی دارد که بعضی از آنها از این قرارند: جنس چوب، ضخامت در نقاط مختلف کاسه، شکل کاسه، اندازههای کاسه، چگونگی سطح کاسه از نظر تراش، نوع و ضخامت پوست، جنس و شکل و اندازه و محل قرار گرفتن خرک، چگونگی شیطانک، جنس سیم، زاویه اتصال دسته به کاسه. قسمتهای مختلف کمانچه:
سازهای ایرونیقانون ، تشتک وکوزه ،قیچک ، کرنا(گیلان) ،سه تار ، دمام ، کرب ، دایره ، سنتور ، سنج ، دهل ، باغلاما ، نی انبان ، ساز عاشیقی ، زنگها ، نقاره ، نی ، دف ، بالابان ، ربا ب ، شیپور ، دوتار ، سرنا ، بربط ، تنبور ، نی لبک تمبک ، تار. زنبورک و زیباترین ساز ایرانی کمانچه. در روزهای بعد حتما در مورد تک تک سازها توضیحات بیشتری مینویسم تا با بیشتر اشنا بشید. جانان |
|
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ] |